Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5122 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Frisbee
U
نوعی بازی به نام بومرنگ در فارسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boomerang effect
U
اثر بومرنگ
charade
U
نوعی بازی
billiards
U
نوعی از گوی بازی که
jack-in-the-boxes
U
نوعی اتش بازی
pushpin
U
نوعی بازی بچگانه
jack-in-the-box
U
نوعی اتش بازی
jack in the box
U
نوعی اتش بازی
raffles
U
نوعی بازی قدیمی
Wellington
U
نوعی بازی گنجفه
slapjack
U
نوعی بازی ورق
canasta
U
نوعی بازی رامی
draughts
U
نوعی بازی چکرز
whist
U
نوعی بازی ورق
loo
U
نوعی بازی ورق
loos
U
نوعی بازی ورق
raffle
U
نوعی بازی قدیمی
speedball
U
نوعی بازی شبیه فوتبال
speed a way
U
نوعی بازی شبیه هاکی
scrums
U
نوعی بازی فوتبال راگبی
scrum
U
نوعی بازی فوتبال راگبی
eucher
U
نوعی بازی ورق امریکایی
scrummage
U
نوعی بازی فوتبال راگبی
craps
U
نوعی بازی قمار باطاس
keno
U
نوعی بازی شبیه لوتو
pitch and toss
U
نوعی بازی شیر یاخط
racketball
U
نوعی بازی شبیه هندبال
yoyo
U
نوعی اسباب بازی بچگانه
croquet
U
نوعی بازی با گوی وحلقه کروکت
lacrosse
U
لاکروس که نوعی توپ بازی است
badminton
U
نوعی بازی تنیس باتوپ پردار
marionettes
U
عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
gin rummy
U
نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
faro
U
نوعی بازی قمار شبیه بانک
quadrilles
U
نوعی بازی ورق چهار نفری
marionette
U
عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
checker
U
نوعی بازی شبیه جنگ نادر
quadrille
U
نوعی بازی ورق چهار نفری
ombre
U
نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
omber
U
نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
tetherball
U
نوعی بازی دو نفره با راکت وتوپ
shinny
U
نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
bowler
U
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
bowlers
U
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
acrade game
U
نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
musical chairs
U
نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
jigsaw puzzle
U
نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
Persian
U
فارسی
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
miter and bevel saw
U
اره فارسی بر
miters
U
فارسی بریدن
mitre
U
فارسی بریدن
mitres
U
فارسی بریدن
the persian language
U
زبان فارسی
mitre joint
U
اتصال فارسی
miter weld
U
جوشکاری فارسی
mitering cut
U
برش فارسی
bevel guage
U
گونیای فارسی
In Persian script .
U
بخط فارسی
miter
U
فارسی بریدن
corner joint
U
اتصال فارسی
miter
U
اتصال فارسی
miter box saw
U
اره فارسی بر
miter angle
U
زاویه فارسی
miter joint
U
برش فارسی
Persian knot
U
گره فارسی
what happened befor
U
معنیش به فارسی
splayed
U
پخدار فارسی
splay
U
پخدار فارسی
splays
U
پخدار فارسی
splaying
U
پخدار فارسی
asymmetric knot
[farsi]
U
گره فارسی
senneh knot
U
گره فارسی
bevel gauge
U
گونیای فارسی
i feel wather you and I'm sorry about what happened before
U
معنیش به فارسی
ifeel bather you andI'm sorry about what happened before
U
معنیش به فارسی
t mitre the square
U
گونیا را فارسی کردن
i teach him persian
U
من به او فارسی درس میدهم
eeglish persian dictionary
U
فرهنگ انگلیسی به فارسی
i feel wather and you I'm sorry about what happened before
U
معنیش به فارسی چی میشه
stavesacre
U
زبان در قفای فارسی
he is a scholar in persian
U
در زبان فارسی فاضل
fire bee
U
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
to study persian
U
زبان فارسی تحصیل کردن
My mother togue is Persian.
U
زبان مادری من فارسی است
kiosk
U
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
This is its Persian rendering ( translation) .
U
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
Persian
[Iranian ]
calendar
U
گاه شماری ایرانی
[تقویم فارسی]
pcv
U
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
kiosks
U
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
This is the oldest Persian script in existence.
U
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
bittersweet
U
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
to purify the person language
U
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
There are many difference between Persian and English .
U
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
asses' ears
U
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
kappa
U
حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
U
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
Gabbeh
U
گبه
[با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
Senneh
U
سنه
[نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
loop pile
U
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
set the score
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
some kind
[of]
U
یک نوعی
[از]
typical
U
نوعی
generic
U
نوعی
fellow feeling
U
حس هم نوعی
a kind
[of]
U
نوعی
[از]
bills
U
نوعی شمشیرپهن
cutlass
U
نوعی قمه
rutabaga
U
نوعی کلم
cutlasses
U
نوعی قمه
stout
U
نوعی ابجو
stouter
U
نوعی ابجو
colt
U
نوعی طپانچه
colts
U
نوعی طپانچه
saint bernard
U
نوعی سگ بزرگ
Mistyrose
<adj.>
<noun>
U
نوعی صورتی
rear crotch and near arm
U
نوعی کنده رو
ragweed
U
نوعی ابروسیا
beaver tail
U
نوعی کاشی
phylogenesis
U
پدیدایی نوعی
india paper
U
نوعی کاغذنازک
auk
U
نوعی پنگوئن
auks
U
نوعی پنگوئن
peanoforte
U
نوعی پیانو
cocker spaniel
U
نوعی سگ پاکوتاه
cocker spaniels
U
نوعی سگ پاکوتاه
patent anchor
U
نوعی لنگر
dalmatian
U
نوعی سگ بزرگ
plylogeny
U
پدیدایی نوعی
bakkie
U
نوعی ماشین
harvestman
U
نوعی عنکبوت
elecampane
U
نوعی شیرینی
cowslips
U
نوعی پامچال
cowslip
U
نوعی پامچال
dog rose
U
نوعی از گل نسرین
poniter
U
نوعی سگ شکار ی
typical
U
نمونه نوعی
tweed
U
نوعی فاستونی
pitchblende
U
نوعی اورانیت
drop
U
[نوعی طاق]
broccoli
U
نوعی گل کلم
crapped
U
نوعی قمار
crapping
U
نوعی قمار
gabbro
U
نوعی سنگ
goldeneye
U
نوعی مرغابی
cod
U
نوعی ماهی
goggle eye
U
نوعی ماهی
bulldog
U
نوعی سگ بزرگ
bulldogs
U
نوعی سگ بزرگ
brocoli
U
نوعی گل کلم
chiffon
U
نوعی کیک
mixer
U
نوعی خط دفاعی
crap
U
نوعی قمار
petard
U
نوعی بمب
stoutest
U
نوعی ابجو
gazehound
U
نوعی سگ شکاری
garden heiliotrope
U
نوعی سمنه
pecker
U
نوعی کلنگ
gannister
U
نوعی کوارتزپست
slip joint pliers
نوعی انبردست
cutter
U
نوعی کرجی
cutters
U
نوعی کرجی
ganister
U
نوعی کوارتزپست
plug key
نوعی کلید
typical sample
U
نمونه نوعی
type tests
U
ازمایشهای نوعی
mixers
U
نوعی خط دفاعی
easter lily
U
نوعی سوسن
charade
U
نوعی معما
cheddar
U
نوعی پنیر
somehow
U
بیک نوعی
cornets
U
نوعی شیپور
cornet
U
نوعی شیپور
French horn
U
نوعی شیپور
greyhounds
U
نوعی تازی
Rosepink
<adj.>
<noun>
U
نوعی صورتی
banjos
U
نوعی تار
banjoes
U
نوعی تار
banjo
U
نوعی تار
feist
U
نوعی سگ کوچک
fireman's carry from kneeling position
U
نوعی یک دست و یک پا
some kind of sickness
U
یک نوعی از بیماری
Recent search history
Forum search
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
in order to improve
2
off-season
2
off-season
1
معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1
معنی لغت overfit
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com